شهید محمدعلی خالقنیا رو به همسرش کرد و گفت: میخواهم به جبهه بروم. نمیتوانم بی خیال باشم. هنوز کارهای ناتمامی مانده است که باید انجام دهم.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «گلستان ما»؛ شهید محمدعلی خالقنیا، یکم خرداد ۱۳۵۵ در روستای لمسک از توابع شهرستان گرگان به دنیا آمد. پدرش علی، کشاورزی میکرد و مادرش مادری نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته فرهنگ و ادب درس خواند و دیپلم گرفت.
گروهبان یکم ارتش بود. سال ۱۳۷۵ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد. سی و یکم فروردین ۱۳۸۴ در سومار بر اثر انفجار مین ضدتانک و اصابت ترکش آن به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای امامزاده عبداله شهرستان زادگاهش قرار دارد.
خاطرهای به نقل از همسر شهید خالقنیا
من وقتی با همسرم ازدواج کردم زندگی ما خیلی خوب بود. سه فرزند داشتیم. همسرم مثل یک پروانه به دور ما میچرخید. زندگی اون روزها سخت بود، ولی ما در کنار همدیگر احساس خوشبختی میکردیم.
مدتی بود همسرم به جبهه رفته بود که خبر مجروحیتش را برایمان آوردند. وقتی به دیدنش رفتم از او خواهش کردم دیگر به جبهه نرود هرچقدر بیشتر التماسش را میکردم او ساکتتر میشد و چیزی نمیگفت.
بعد از چند هفته حال جسمانی او رو به بهبودی رفت. یک روز به من گفت: میخواهم از تو یه خواهشی کنم. قول بده که ناراحت نشوی. تمام وجودم پر از دلشوره شده بود. میدانستم چه میخواهد بگوید. او قصد رفتن به جبهه را داشت.
محمدعلی رو به من کرد و گفت: من میخواهم به جبهه بروم. من نمیتوانم بیخیال باشم. هنوز کارهای ناتمامی مانده است که باید من انجام دهم.
وقتی اصرارهایش را دیدم سکوت کردم. میدانستم تصمیمش را گرفته به همین دلیل به او قول دادم در نبودش برای فرزندانمان هم پدری و هم مادری کنم. او رفت و دیگر بازنگشت.
انتهای خبر/
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد